برداشته. افراشته: همه بازبسته بدین آسمان که بر برده بینی بسان کیان. بوشکور، بر روی دویدن: سالها ای اشک جا دادم ترا در چشم خویش وقت فرصت کی روا داری که بر رویم جهی. سلمان. و شعر فوق بهر دو معنی ایهام دارد
برداشته. افراشته: همه بازبسته بدین آسمان که بر برده بینی بسان کیان. بوشکور، بر روی دویدن: سالها ای اشک جا دادم ترا در چشم خویش وقت فرصت کی روا داری که بر رویم جهی. سلمان. و شعر فوق بهر دو معنی ایهام دارد
مواجه شدن، روبه رو شدن، رویارو شدن، مساوی شدن، یکسان شدن، مطابق شدن، مطابقت کردن، مساوی شدن، به تساوی دست یافتن، به تساوی رسیدن، همتا شدن، هم ردیف شدن، هم پایه شدن
مواجه شدن، روبه رو شدن، رویارو شدن، مساوی شدن، یکسان شدن، مطابق شدن، مطابقت کردن، مساوی شدن، به تساوی دست یافتن، به تساوی رسیدن، همتا شدن، هم ردیف شدن، هم پایه شدن